بابویهی: آقای نصرتآبادی من یک مقدّمه کوتاهی در اینجا برای شما میگویم تا بیشتر به این موضوع روشن شوید:
بابِ توجیه کردن و تأویل نمودن، یک بابِ بسیار وسیع و پهناوریست که انتها ندارد، و هر باطلی را که در این مکتب ببرند، اساتید آن میتوانند آن باطل را با صورت حق به جانبی و با قیافه جذّاب و جالبی به مردم سفیه و ضعفاء العقول تحویل دهند.
پس اگر بنا باشد که هر متعصّبی بتواند از محبوب خود دفاع و طرفداری کند، هر جرم و جنایتی که از او صادر میشود تصحیح نماید، و در واقع هم این تصحیحها اثر نموده، و آن باطل را به حق تبدیل کند، ناگزیر باطلی در جهان نخواهد ماند، و در مقابلِ حق، ناحقی وجود نخواهد داشت.
با آن که جمیع عقلاء و دانشمندان میدانند که این معنی با نظام عالم سازش ندارد، و بایستی حق و باطل هر دو در جنب یک دیگر وجود داشته باشند، بلکه اگر باطل نباشد حق نیز نخواهد بود، چنانکه نزد اهل دانش مسلّم و ثابت است.
آقای نصرتآبادی: برای تأیید و تحکیم این مطلب، ادیان و مذاهب گوناگون جانیان را زیر نظر بگیرید و ببینید که جمیع گروندگان به آنها، داد حقانیّت میزنند و برای تصحیح مرامشان توجیهها کرده، و مُهر صحّت به آنها زدهاند، و هیچ یک از ایشان تن به باطل درنمیدهند، و در هنگام احتجاج از مسلک خود، دفاع میکنند چنان که قرآن کریم فرموده: «كُلُّ حِزْب بِمَا لَدَیهِمْ فَرِحُونَ» الروم: 32. با آنکه جز یک دین حق در سراسر سطح زمین دین دیگری حاکم نیست. «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ» یونس: 32.
بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی و آقای نوبختی اینک به مبحث خودمان که بیان خلافهای عثمان باشد برمیگردیم: