یعنی هنگامی که پیغمبر صلی الله علیه و اله در «شعب ابیطالب» محاصره شد حضرت ابوطالب اموال خود را در راه حفاظت رسول الله(ص) صرف کرد و او را از خطر بیش از ده قبیله قریش نگهداری مینمود و به فرزندش علی بن ابیطالب سفارش پیغمبر را کرده که او را جداً حمایت و مساعدت کامل بنماید. [329]
4. و نیز درباره شرح این صفت: «التصدیق بالوعد»: «تصدیق کردن وعدههای خدایی را» چنین میگویند:
قال: فما التصديق بالوعد؟ قالوا: قال له رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و اخبره بالثواب والذخر، وجزيل المآب لمن جاهد محسنا بما له و نفسه ونيّته، فلم يتعجّل شيئا من ثواب الدنيا عوضا من ثواب الاخرة، و لم يفضل نفسه على احد للذي كان عنده، وترك ثوابه ليأخذه مجتمعاً كاملاً يوم القيامة، وعاهد الله أن لا ينال من الدنيا إلاّ بقدر البلغة، ولا يفضل له شيء ممّا اتعب فيه بدنه، ورشح فيه جبينه، الاّ قدّمه قبله، فانزل الله « وَمَا تُقَدِّمُوا لأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَیر تَجِدُوهُ عِنْدَ اللهِ» البقرة: 110.
یعنی پیغمبر(ص) خبر داد به علی بن ابیطالب(ع) که هر کسی جهاد و کوشش کند، و در راه خدا با مال و جان و نیّات خود مجاهده نماید، البته در روز قیامت پاداش نیکو و ذخیره فراوانی خواهد داشت، پس علی(ع) تصدیق نمود این وعده الهی را و اجرهای دنیایی را با ثوابهای آخرتی عوض نکرد، و هرگز خود را بر احدی برتری نداد، تا نتیجتاً تارک ثوابی شود (بلکه آنچه را دیگران به جای میآورند از نیکیها او هم همان را انجام میداد) تا جزای کامل در روز رستاخیر نصیب او گردد.
و نیز با خدای خویش عهد کرد که مال و منال دنیا را بیش از زندگی قانعانه به دست نیاورد، و انچه را که با کَدّ یمین و عَرق جبین پیدا میکند، چنانچه از مخارجش فزونتر باشد همه را برای آخرت خود پیش فرستد پس این آیه شریفه نازل گردید: « وَمَا تُقَدِّمُوا لأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَیر تَجِدُوهُ عِنْدَ اللهِ» [330] یعنی هر چه را که پیش بفرستید برای خودتان از نیکیها، مییابید آنها را نزد خداوند.
5. و نیز درباره شرح این صفت «الزهد فی الدنیا»: «کنارهگیری از دنیا» چنین میگویند:
قال: فقيل لهم: فما الزهد في الدنيا؟ قالوا: لبس الكرابيس، و قطع ما جاوز من انامله، و قصر طول كمّه، و ضيّق اسفله، كان طول الكمّ ثلاثة اشبار، و اسفله اثنا عشر شبرا، و طول البدن ستّة اشبار.
یعنی لباس علی(ع) از کرباس بود، طول آستین پیراهنش پایینتر از سر انگشتانش در ازای آستین سه وجب بوده و چنانچه از انگشتان بلندتر میبود آن را میبُرید، گرداگرد دامن پیراهن آن حضرت دوازده وجب و طول آن شش وجب بوده است.
در زمان جاهلیت یکی از افتخارهایشان بلند گرفتن دامن لباس بوده به طوری که قسمتی از آن بر زمین کشیده میشد و آستین پیراهنشان از سرانگشتانشان تجاوز مینمود که این خود علامت تنجتر و تکبّر میباشد.
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی آنچه ابن دأب درباره زهد امیرالمؤمنین(ع) در اینجا ذکر کرده است قطرهایست از قلزم، و گرنه به طور تام و کامل نمیتوان زهد آن حضرت را توصیف نمود و من برای تأیید گفتار بالا چند جملهای از کلمات خود آن حضرت را از نهج البلاغه برایتان بیان میکنم:
اما بعد يا ابن حنيف فقد بلغني ان رجلا من فتية اهل البصرة دعاك الى مادبة فاسرعت اليها تستطاب لك الالوان و تنقل اليك الجفان، و ما ظننت انك تجيب الى طعام قوم عائلهم مجفو و غنيهم مدعو. فانظر الى ما تقضمه من هذا المقضم فما اشتبه عليك علمه فالفظه و ما ايقنت بطيب وجوهه فنل منه
الا و ان لكل ماموم اماما يقتدى به و يستضئ بنور علمه، الا و ان امامكم قد اكتفى من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه. الا و انكم لا تقدرون على ذلك و لكن اعينوني بورع و اجتهاد، و عقة و سداد، فوالله ما كنزت من دنياكم تبرا، و لا ادخرت من غنائمها و فرا و لا اعددت لبالي ثوبي طمراً. [331]
خلاصه ترجمه گفتار فوق: عثمان بن حنیف انصاری که از اصحاب رسول الله(ص) و از طرف امیرالمؤمنین(ع) حاکم بصره بود، در یکی از میهمانیهای آنجا دعوت شده و شرکت نمود و چون آن حضرت از این واقعه خبردار شد نامهای بر او نوشت و او را سرزنش کرده، فرمود ای پسر حنیف من گمان نمیکردم تو بر سر سفرهای حاضر شوی که خورشهای رنگارنگ و قدحهای بزرگ برایت بیاورند و توانگران را دعوت کرده و فقرا را راندهاند (ای پسر حنیف) آگاه باش که هر مأمومی امامی دارد که از نور و علم او استفاده میکند، و امام شما «علی بن ابیطالب» از دنیای خود به دو جامه کهنه و از خوردنیها به دو قرص نان اکتفا نموده است.
(ای پسر حنیف) شما بر چنین رفتاری قدرت ندارید (که مانند من زندگانی کنید) ولی مرا به پرهیزگاری و کوشش و پاکدامنی خود یاری نمایید، سوگند به خداوند که از دنیای شما طلایی نیندوختم و از غنیمتهای آن مال فراوانی ذخیره نکردهام و با این کهنه جامهای که در بر دارم جامه کهنه دیگری آماده ننمودهام.
و من کتاب له علیه السلام الی معاویه: فاراد قومنا قتل نبیّنا و اجتیاح اصلنا و همّوا بنا الهموم و فعلوا بنا الافاعیل، و منعونا العذب، و احلسونا الخوف، و اضطرونا الی جبل و عروا وقدوا لنا نار الحرب، فعزم الله لنا علی الذبّ عن حوزته، و الرمی من وراء حرمته الخطبة.