بابویهی: آقای نوبختی امام علیه السلام درباره این موضوع دوم فرموده است: «و قدرته منک علی ما لا تقدر علیه من نفسک» ای مالک بنگر به قدرت خداوند بر تو نسبت به آن چیزهایی که خودت قدرت بر آنها نداری، و منظور آن حضرت(ع) اینست که اگر هر انسانی درباره خودش بررسی و تحقیق کامل بنماید، خواهد دید این حیاتی را که به سر میبرد به چیزهای بیشماری نیازمند است تا احتیاجات این بدن تأمین شود ولی بیشتر آنها در اختیار شخص نیست، بلکه خود به خود به واسطه تدبیر مدبّر عالم یعنی خداوند متعال صورت میگیرد.
با عبارتی دیگر میگویم: انسان دارای چند جنبه است: جنبه جمادی، جنبه نباتی، جنبه حیوانی، جنبه انسانی. [357]
بدن انسان جسمی است جمادی که جنبه نباتی او جسمش را به حرکت «نباتی» درآورده، یعنی رشد و نموّ و همچنین لاغری و فرسودگی این بدن از جانب همین جنبه نباتیش میباشد، همان طوری که خاصیت نباتات و گیاهان اینست که همواره رشد میکنند، و اگر موادّ به آنها نرسد، رو به نقصان میروند.
این جنبه نباتی (بنا به اصطلاح قدماء) دارای پنج قوه میباشد به این نام: قوّه ماسکه، جاذبه، هاضمه، دافعه، مربیّه که بدن به توسط قوّه ماسکه غذا را در جوف نگه میدارد تا از آن بهرهبرداری شود (و گرنه همان طوری که از طرفی غذا داخل میشود فوراً از طرف دیگر خارج میگردد)، و به توسط قوّه هاضمه غذا را تحلیل میبرد و اجزاء آن را متلاشی میکند و هر قسم از نیروهایی که بدن لازم دارد از قبیل: خون، صفراء، سودا، بلغم و ... را از یکدیگر جدا مینماید، و به توسط قوه جاذبه به نیروهایی که جدا جدا شده است از راه رگهای مخصوص هر کدام را به جای معیّنی جذب میکند، و به توسط قوّه دافعه فضولات غذا را به صورت بول و غایط و چرک و عرق خارج مینماید، و به توسط قوّه مربیّه این نیروهای نامبرده را در جای خود محافظت کرده و آثاری که بایستی از آنها سر بزند به کار میاندازد.
هیچ یک از این فعلها و انفعالهای نباتی در اختیار انسان نمیباشد و در هنگام فعّالیتِ قوای نباتی هیچ گونه اطلاع حسّی هم در دست ندارد، یعنی تمام این قوا در بدن هر فردی کارهای مربوط به خود را انجام میدهند بدون آنکه صاحبش خبردار شود و یا بتواند آنها را در اختیار خود بگیرد مانند کارخانه که بیشعور و بیاختیار کارهایی از آنها صادر میشود (و این اطلاعات طبی هم که در دست میباشد به سبب تشریحهای علمی حاصل شده است نه آنکه از راه حسّ ادراک گردیده)، پس هیچ صاحب بدنی توانایی آن را ندارد که خودش غذا را در معده تحلیل ببرد و مثلاً از آن خون بگیرد و به قلب و رگهای خود برساند و یا مادّه صفراوی ان را جدا کرده و به کیسه صفرا برساند، و یا رطوبتهای مسموم آن را تصفیه نموده و به مثانه تحویل دهد و یا آنچه از نیروهای بدنی خود که از بین رفته است بدل انها را جمعآوری کرده و جای آنها را پُر کند.
ناگفته نماند (به اضافه آنچه در بالا گفته شد) آنکه هیچ انسانی قدرت بر پیدایش و ایجاد خود ندارد [358] و همچنین نمیتواند خویش را باقی بدارد و از مردن و فانی شدنش جلوگیری نماید و یا عمر خود را طولانی کند، و نیز هیچ مردی و یا زنی به اختیار خودش به این صورت درنیامده و هرگز توانایی تغییر و تبدیل این جنس را نیز ندارند. خلاصه امورات بیشماریست که بر سر این انسان میآید و میرود بدون آنکه قدرت او کوچکترین تصرفی در آنها داشته باشد.
آری این انسان یک سلسله کارهایی در اختیار او قرار گرفته است که به قدرت خود میتواند آنها را به جا آورد و یا ترک نماید از قبیل: به کار انداختن حواسّ پنج گانه ظاهری [359] و تفکر و تعقل مغزی و حرکت دادن اعضاء و جوارح بدنی و مانند اینها که شرحش به طول میانجامد.
حال این انسانی که اختیار تام و کامل شخص خود را ندارد نبایستی این قدر منم بزند و اِنیَّت به خرج دهد، و اگر دو روزی حکومت و ریاستی به او داده شد با نخوت او را از جای برکند و خود را گم کُند، بلکه باید بداند مافوق او قدرتیست که او را هستی داده، و تا آن زمانی که بخوهد او را باقی میدارد و سپس این حیات عاریهای را از او میگیرد و به خاکش میسپارد.
«سَنُرِیهِمْ آیاتِنَا فِی الاْفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَیء شَهِیدٌ» فصلت: 53.
نوبختی: آقای بابویهی من از شما کمال تشکر را دارم که درخواست اینجانب را قبول نمودید و این موضوع دوم را برای ما توضیح دادید.