بابویهی روز پنجشنبه 23 ذیقعده برابر با 10 شهریور سال جاری بود که مجدداً مجلس بحث تشکیل شد و آقایان وارد شدند و پس از اداء مراسم متعارفه، نخست آقای شیخ محمد نصرتآبادی روی به اینجانب کرده گفتند: آقای بابویهی من خدمت استادم رسیدم، و مطالبی که درباره خلفا بحث نمودید (و من آنها را نوشته بودم) آن مکتوبات را به ایشان دادم، مدتی در آن نظر میکردند، پس از مطالعه آنها در فکر فرو رفتند بعد از ساعتی با لحنی تعجّبآمیز به من گفتند: من باور نمیکردم کسی بتواند این دو آیهای را که علما ما اهل تسنّن به آنها استدلال میکنند (برای اثبات خلافت خلفا) این گونه تفسیر کند و آنها را از کار بیندازد و دست ما سنّیها را از این دو آیه کوتاه نماید.
این رفیق شما «بابویهی» آیاتی در مقابل این دو آیه «و امرهم شوری بینهم» و «و شاورهم فی الامر» آورده و به کمک آن آیات این دو آیه را از عمومیت انداخته است، و در حقیقت تفسیر آیه به آیه نموده، و این گونه تفسیر کردن مخصوص به این فرقه شیعه میباشد که از امام اوّلشان «علی بن ابیطالب» کرم الله وجهه تعلیم گرفتهاند، چنانکه در نهج البلاغه آمده است: «کتاب الله تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به و ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض» [117] و من یک چنین هنری از علماء خودمان ندیدهام و شما دیگر نمیتوانید در برابر این گفتار ایشان ایراد و اشکالی بنمایید.
لیکن من دلیل محکمتری به شما تعلیم میکنم که نتواند بابویهی آن را رد کند و از این راه برای ایشان استدلال کن و آن دلیلهای اجماع مسلمین آن عصر بوده، زیرا اصحاب پیغمبر و دیگران اجتماع نمودند و ابابکر را برای خلافت پیغمبر(ص) انتخاب کردند، و پیغمبر(ص) هم فرموده است: <«لاتجتمع امتی علی ضلالة» یعنی امت من بر ضلالت و گمراهی اجتماع نمیکنند. پس آن اجتماع مسلمین به ضمیمه این حدیث برای ما اثبات میکند که ابابکر خلیفه پیغمبر است.
آقای بابویهی این خلاصه گفتار استادم بود که در جواب مکتوب من گفتند، اینک من از جنابعالی خواستارم نظر خودتان را درباره اجماع مسلمین و این حدیث بگویید.