بابویهی: آقای نصرتآبادی شما میدانید که به اجماع مسلمین ایمان قائم به سه رکن میباشد:
1. اقرار به لسان؛ 2. تصدیق به جنان؛ 3. عمل به اَرکان، با در نظر گرفتن این سه رکن نسبت صحیحی که هر منطقی بپذیرد و با هر عقل و فطرت سلیمی وفق دهد (و چنانچه از آن نسبت قیاس تشکیل شود منتج باشد) این است که بگوییم نسبت میان این دو موضوع عموم و خصوص من وجه است که در یک ماده اجتماع «موجبه جزئیه» و در دو ماده افتراق «سالبه جزئیه» دارند به اینصورت: «بعض الصحابی مؤمن» (به جهت آنکه واجد هر سه رکن ایمان هستند) و «بعضهم لیس بمؤمن» (به جهت فقدان بعض ارکان ایمان که تصدیق به جنان باشد) [69] و «بعض المؤمن لیس بصحابی» مانند مؤمنینی که آن حضرت را درک نکردند.
بابویهی: آقای نصرتآبادی آنچه را من با بیان علمی به عرضتان رساندم خواهشمندم نتیجه آنها را جنابعالی ساده کنید و بهطور خلاصه به رفیقتان آقای نوبختی بگویید.
نصرتآبادی: آقای نوبختی مقصود آقای بابویهی از این گفتارشان اینست: هنگامی شخصِ مسلمان در ردیف مؤمنین به شمار میرود که به سه چیز ملتزم شود: 1. اقرار به زبان؛ 2. اعتقاد به قلب؛ 3. عمل با اعضاء و جوارح. با گفتاری واضحه بگویم: 1. با زبان شهادت به یگانگی خداوند متعال بدهد و همچنین به رسالت پیغمبر(ص) 2. پس از آن به این دو شهادتش اعتقاد قلبی داشته باشد. 3. سپس به تمام آنچه از لوازم دین است در مورد لزوم عمل نماید که اگر این چنین کند البته این شخص مؤمن خواهد بود.
از این گفتار بالا این نتیجه به دست میآید که مؤمن شدن به صحابی بودن نیست بسیاری از مردم مؤمن بوده و هستند و از اصحاب پیغمبر(ص) نبودند پس علت تامه برای مؤمن شدن همان سه چیزیست که گفته شد و بس.
بابویهی: آقای نوبختی رو کردند به آقای نصرتآبادی و گفتند: آقای نصرتآبادی از این گفتار شما چنین به دست میآید که صحابی بودن هیچگونه خالت و تأثیری در ایمان شخص مسلمان ندارد.
اینجانب بابویهی در این هنگام رو کردم به آقای شیخ محمد نصرتآبادی و گفتم: آقای نصرتآبادی شما اجازه بدهید تا من با بیان دیگری سادهتر این مسأله را برای آقای نوبختی حل کنم: آقای نوبختی مقصود من از گفتار بالا اینست: ایمان دارای سه رکن است (همانطوری که گفته شد) و جزء هیچ یک از این رکنها صحابی بودن نیست، لیکن خدمت رسول الله(ص) بودن و ملتزم رکاب آن سرور شدن و کلمات منوّر آن وجود مقدس را شنیدن و معجزات باهره آن نبی اکرم را مشاهده نمودن، برای تقویت دین و تحکیم عقاید قلبی شخص به اندازهای نافع و مؤثر است که هیچ چیزی جایگیر آن نخواهد شد.
ولی آقای نوبختی بدانید اگر کسی یکی از آن سه رکن دین را نداشته باشد، مصاحبت و همنشینی پیغمبر(ص) برای این چنین شخص سودی ندارد خصوصاً اگر جزء دوم «عقیده قلبی» را نداشته باشد.
آقای نوبختی به دنبال این بیان بیان دیگری از قرآن کریم به عرضتان میرسانم تا آنکه تمام اطراف و جوانب مسأله حلّ شده و هیچ شک و ریبی برای شما باقی نماند.
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی من چند آیه از آیات قرآن برای شما بیاورم تا شما این موضوع را قبول کنید و تسلیم شوید.
نصرتآبادی: آقای بابویهی از نظر حجیّت و محکوم شدن شخص یک آیه از کتاب کریم با هفتاد آیه فرق ندارد و بر هر مؤمنی واجب است که در مقابل کلام الله تسلیم شده و خود را مغلوب و محکوم بداند زیرا حجت خدا بر او تمام است و چنانچه باز جدال بورزد و تسلیم امر خداوند نشود، مستحق عذاب خواهد شد.
بابویهی: آقای نصرتآبادی از فراست و حسن انتقال و انصاف شما بسیار خرسند شدم اکنون به آیات شریفه ذیل جدّاً توجه نمایید:
إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللهِ وَاللهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ ـ اِلی ان قال تعالی ـ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ [70] وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِنَ الاَْعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ. [71]