شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی من که شخصی هستم سنّی به طور قطع سوگند یاد میکنم که این گفتارهای شهابالدین تماماً دروغ و پوچ و بیمحتوا است زیرا ما با فرقه شیعه مختلط هستیم و با ایشان در یک جامعه زندگی میکنیم و از عقاید و کیفیت اعمالشان باخبریم، راستی اینگونه افراد معوج و منحرف در میان تجمع مسلمین پیدا شدهاند که بین ایشان شکاف ایجاد کرده و آبروی دیگر از دانشمندان را به هدر دادهاند و اَمثال ماها را ـ که با شیعیان زندگی میکنیم ـ در نزد ایشان سرافکنده و شرمسار نمودهاند.
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی نکتهایست در اینجا میخواهم توجه شما را به آن معطوف کنم بدانید علت افتراء بودن گفتارهای شهابالدین و اَمثال او آنست که ادّعاهای این گروه دلیل و شاهدی ندارد قرآن کریم هم آن گفتاری را دروغ محسوب میکند که به دنبال آن برهان نباشد، چنانکه فرموده: «قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِینَ [126] پس ملاک و میزان صحیح بودن و راست بودن هر مقولهای آنست که با برهان همراه باشد.
آقای نصرتآبادی به این گفتارهای شهابالدین نگاه کنید و ببینید که با هیچ یک از آنها دلیلی از کتابهای شیعه ذکر نشده است، البته کسانی که به مرام و مسلک شیعه آشنا هستند، و به اعتقادهای دینی ایشان مطلعند و به کتب آنان مراجعه دارند، میدانند که این کلمات بافتههای مغزی خود گوینده است و بس و ساحت شیعه از این موهومات و مزخرفات پاک و مبرّّی است، جز کلام اوّل او که البته شیعه خلافت را در آل علی بن ابیطالب میداند و به دنبال آن دلیلهای مستحکم از کتابهای خود اهل تسنن در دست دارد، و چون شرح این موضوع در اینجا با مبحث ما تناس ندارد از آن صرفنظر نمودیم و چنان چه موفق شویم در آخر بحث خلافت به بیان آن میپردازیم.
کتبی که برای افتراء به شیعه تألیف شده است:
ناگفته نماند بهتانهای علماء اهل تسنن بر شیع منحصر به کتاب «العقد الفرید» نیست بلکه کتب بسیاری از ایشان در دست است که اراجیف و مزخرفات زیادی را از پیش خود بافته و به شیعه نسبت دادهاند که از جمله آنها: کتاب «الانتصاد» [127]، کتاب «الفرق بین الفِرَق» [128]، کتاب «الفصل» [129]، کتاب «الملل و النحل» [130]، کتاب «منهاج السنّه» [131]، کتاب «البدایة و النهایة» [132]، کتاب «المحاضرات» [133]، کتاب «السنة و الشیعة» [134]، کتاب «الصراع» [135]، کتاب «فجر الاسلام» ضحی الاسلام «ظهر الاسلام» [136]، کتاب «الجولة فی ربوع الشرق» [137]، کتاب «عقیدة الشیعة» [138] و کتاب «الوشیعة» [139] میباشد.
آقای نصرتآبادی اکاذیب و بافتههای این کتب بیش از آنست که من بخواهم حتی فهرستوار آنها را برای شما بگویم، ولی آنقدر بدانید که من جمیع آنها را دقیقاً بررسی نمودم، تمام آنها ادّعای محض است و به دنبال هیچ یک از آنها دلیلی یافت نمیشود، و هر کس بخواند مجموع آنها را با جوابهایشان تفصیلاً و مشروحاً از نزدیک مشاهده نماید به کتاب «الغدیر» جلد 3 مراجعه کند.
آقای نصرتآبادی از مبحث خودمان ـ که درباره خلافت بود ـ دور شدیم و این موضوع اتّهامات را در این میان برای آن مطرح نمودم تا شما مطمئن شوید که علماء شما به شماها خیانت کردهاند زیرا جنایات و مفاسدی را که عدّهای از اصحاب مرتکب شدهاند در اطلاع شماها نگذاشتهاند، [140] از همین جهت است که هنگامی اینجانب اعمال ضد انسانیّت ابابکر و عمر و هواخواهانشان را برای شما و آقای نوبختی شرح میدادم، استبعاد نمودید و نتوانستید آنها را باور کنید.
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی ما اهل تسنّن اگر این گونه گفتارها را باور نمیکنیم، چندان تقصیری نداریم، زیرا همان طوری که شما فرمودید علمائ ما مغزهای ما را با سمومات ـ آن اتهامات ـ شستشو داده و شما شیعیان را در نظر ما (العیاذ بالله) مانند یهود جلوه دادهاند، لیکن اکنون که این اتّهامات و بهتانهای ناروا از علمائمان دیدهایم، برای من و آقای نوبختی ظاهر و واضح گردید که واقع امبر برخلاف آنست که در ذهنهای ما جای گرفته است، و ما بایستی درون خود را از این تعصبات جاهلانه بشوییم تا حقایق را آن طوری که هست ادراک کنیم، اینک از جنابعالی استدعا داریم که بحث پیشین خودمان را یعنی مبحث خلافت را ادامه دهید و پیگیری کنید.