صفحه اصلی   ارتباط با ما

Top of Box
Login ورود کاربران
کلمه کاربری

رمز عبور


Bottom of Box
Top of Box
Statistics آمار بازدیدکنندگان کاربران آنلاین : 34
بازدید های امروز : 32,413
بازدید های دیروز : 36,120
کل بازدید ها : 42,950,567
بازدید از این صفحه : 5141
پر بازدید ترین روز : 1392/2/23
بیشترین بازدید : 101023
بیشترین کاربر آنلاین : 623
Bottom of Box
Top of Box
با قرار دادن لینـک و لـوگـوی ما در وب سـایت یا وبـلاگتان جـهت معرفی و تـشویق بـازدیـدکنندگان به بازدید از این سایت از اجـر معنوی آن بهره مند شوید
Logo of Monazere.ir
Bottom of Box
برای اضافه کردن این صفحه به لیست , ابتدا باید با کلمه کاربری و رمز عبور خود وارد سایت شوید

برنامه نویسی اختصاصی
هاست 50 مگابایت
یک دامنه ir
ریسپانسیو
قابلیت ارتقا


امیرالمؤمنین(ع) و صفات هفتاد گانه او

286. «ابن دأب» [322] می‌گوید افرادی را ملاقات کردم که می‌گفتند: عرب همواره می‌گفته که خداوند در بین ما پیغمبری مبعوث می‌کند که در بعضی از اصحابش هفتاد خصلت «صفت» نیکو می‌باشد، پس ایشان در جستجو برآمدند تا ببینند «گذشته از هفتاد صفت» آیا کسی هست که ده صفت در او یافت شود؟ تا آن‌که آخر الامر ده صفت دنیوی «نه دینی» در شخصی به نام «زهیر بن حباب کلبی» یافتند و آن صفات عبارتند از: 1. شاعر، 2. طبیب، 3. فارِس، 4. منجّم، 5. شریف، 6. ایّد، 7. کاهن، 8. قائف، 9. عائف، 10. زاجر. [323]

ابن دأب می‌گوید: باز عده‌ای اهل بینش و نظر در عرب به جستجو درآمدند، و ندیدند کسی را که صفات دینی و دنیایی در او جمع باشد مگر در علی بن ابیطالب(ع).

و چون مردم او را جامع این صفت‌ها دیدند آتش حسد آن‌ها شعله ور شد به طوری که دل‌ها و هم چنین اعمالشان را فاسد کرد، در حالی که او «علی بن ابیطالب» سزاوارترین مردم بود به آن صفات، زیرا خداوند به دست او خانه‌های مشرکین را منهدم کرد و به سبب او پیامبرش را یاری نمود و به واسطه نابود کردن او کفار را در جنگ‌های پیغمبر دین خدا عزّت یافت.

ابن دأب می‌گوید: من از این گروه پژوهش‌گر و تجسّس کن پرسیدم که آن خصلت‌ها و صفت‌های نیکو کدام است؟ ایشان هم یکایک آن‌ها را برای من شمردند به این ترتیب:

1. المواساة للرسول و بذل نفسه دونه .

2. الحفیظة.

3. دفع الضیم عنه.

4. التصدیق للرسول بالوعد.

5. الزهد.

6. ترک الامل.

7. الحیاء.

8. الکرم.

9. البلاغة فی الخطب.

10. الرئاسة.

11. الحلم.

12. العلم.

13. القضاء بالفصل.

14. الشجاعة.

15. ترک الفرح عند الظفر و ترک اظهار المرح.

16. ترک الخدیعة و المکر و الغدر.

17. ترک المُثلة و هو یقدر علیها.

18. الرغبة الخالصة الی الله.

19. اطعام الطعام علی حبّه.

20. هَوان ما ظفر به من الدنیا علیه.

21. ترکه ان یفضل نفسه و ولده علی احد من رعیّته.

22. طعامه ادنی ما تأکل الرعیّة

23. لباسه ادنی ما یلبس احد من المسلمین.

24. قسمه بالسویّه و عدله فی الرعیّة.

25. الصرامة فی حربه و قد خذله الناس.

26. الحفظ و هو الذی تسمیّه العرب العقل حتی سمّی اُذناً واعیة.

27. السماحة.

28. بثّ الحکمة.

29. استخراج الکلمة.

30. الابلاغ فی الموعظة.

31. حاجة الناس الیه اذا حضر.

32. حتی لایؤخذ الاّ بقوله.

33. انغلاق کلما فی الارض [و انفلاق ما فی الارض] علی الناس حتی یستخرجه.

34. الدفع عن المظلوم.

35. اغاثة الملهوف.

36. المروءة.

37. عفة البطن و الفرج.

38. اصلاح المال بیده لیستغنی به عن مال غیره.

39. ترک الوهن و الاستکانة.

40. ترک الشکایة فی موضع الم الجراحة.

41. کتمان ما وجد فی جسده من الجراحات من قرنه الی قدمه و کانت الف جراحة فی سبیل الله.

42. الامر بالمعروف.

43. النهی عن المنکر.

44. اقامة الحدود و لو علی نفسه.

45. ترک الکتمان فیما لله فیه الرضا علی ولده.

46. اقرار الناس بما نزل به القرآن من فضائله و ما یحدّث الناس عن رسول الله صلی الله علیه و آله من مناقبه.

47. اجتماعهم علی انّه لم یردّ علی رسول الله صلی الله علیه و آله کلمة قطّ.

48. لم ترتعد فرائصه فی موضع بعثه فیه قطّ.

49. شهادة الذین فی ایّامه انّه وفّدفیئهم و ظلف نفسه عن دنیاهم.

50. لم یرتشی فی احکامهم.

51. ذکاء القلب.

52. قوة الصدر عند ما حکمت الخوارج علیه.

53. هرب کل من کان فی المسجد و بقی علی المنبر وحده.

54. ما یحدّث الناس ان الطیر بکت علیه.

55. ما روی عن ابن شهاب الزهری ان حجارة ارض بیت المقدّس قلبت عند قتله فوجد تحتها دم عبیط و الامر العظیم حتی تکلّمت به الرهبان و قالوا فیه.

56. دعاؤه الناس الی ان یسألوه عن کل فتنة تضل مائة او تهدی مائة.

57. ما روی الناس من عجائبه فی اخباره عن الخوارج و قتلهم.

58. ترکه مع هذا ان یظهر منه استطالة او صلف.

59. بل کان الغالب علیه اذا کان ذلک غلب البکاء علیه.

60. الاستکانة لله حتی یقول له رسول الله صلی الله علیه و آله: ما هذا البکاء یا علیّ؟ فیقول ابکی لرضاء رسول الله عنی قال: فیقول له رسول الله صلی الله علیه و اله:، ان الله و ملائکته و رسوله عنک راضون.

61. ذهاب البرد عنه فی ایام البرد.

62. ذهاب الحرّ عنه فی ایام الحرّ، فکان لایجد حرّاً و لا برداً.

63. کان فی خذل الناس و ذهابهم عنه بمنزلة اجتماعهم علیه طاعة لله و الانتهاء الی امره.

64. التأیید بضرب السیف فی سبیل الله.

65. الجمال قال: اشرف یوما علی رسول الله صلی الله علیه و آله فقال ما ظننت الاّ انّه اشرف علی القمر لیله البدر.

66. مباینته للناس فی اِحکام خلقه، قال: و کان له سنام کسنام الثور.

67. بعید ما بین المنکبین.

68. انّ ساعدیه لایستبینان من عضدیه من اندما جهما من اِحکام الخلق.

69. لم یأخذ بیده احداً قطّ الاّ حبس نفسه.

70. و ان زاد قلیلا قتله.

بابویهی: آقای نصرت‌آبادی و آقای نوبختی در رابطه با این هفتاد خصلت امیر المؤمنین علیه السلام یکی از شعراء عرب این اشعار ذیل را سروده است:

جُمعت فی صفاتک الاضداد  فلهذا عزّت لک الانداد
زاهد حاکم حلیم شجاع  فاتک ناسکٌ فقیر جواد
خلق یخجل النسیم من اللطف و بأس یذوب منه الجماد
شیم ما جمعن فی بشر قطّ   و لا حاز مثلهنّ العباد
ظهرت منک للوری مکرمات  فاقرّت بفضلک الحَسّاد
ان یکذّب بها عداک فقد  کذّب من قبل قوم لوط و عاد
جلّ معناک ان یحبط به الشعر او یحصی صفاته النّقاد
* * *
دلیل اگر طلبی بر امامتش یک دم  به چشم دل بنگر بر حدیث یوم الدّار
حدیث منزله را ورد خویشتن می‌ساز  که می‌کند دل اهل نفاق را افکار
بود امام به حکم حدیث روز غدیر   بدین حدیث نمایند خاص و عام اقرار
نبی چو وارد خُم گشت بر سر منبر   خلیفه کرد علی(ع) را بگفته جبّار
نهاد بر سر او تاج والِ من والاه گرفت از همه امّتان خود اقرار
علیست هادی هر قوم و ثانی ثقلین  قدم برون ز طریق هدایتش مگذار
علی به قول نبی هست چون سفینه نوح  به دامنش چو زنی دست خوف غرق مدار
بگیر دامن حیدر که آیه تطهیر گواه پاکی دامان اوست بی‌گفتار
بود خلیفه حق آن‌که در تمامی عمر   ز حق جدا نشد و حق از او نکرد کنار
 

[322] . «ابن دأب» ابو الولید عیسی بن یزید بن بکر است این مرد دانشمند مورخ از اهل حجاز قبیله کنانه و همزمان با «موسی هادی» از خلفاء بنی عباس که در سنه 169 به مسند خلافت نشسته و او ابن دأب را بسیار تجلیل می‌نموده.

[323] . «فارس»: کسی است که در شناخت اسب و اسب‌سواری مهارت دارد؛ «منجم»: ستاره شناس؛ «شریف»:، بزرگ قبیله؛ «الایّد»: نیرومند؛ «کاهن»: پیش‌گویی کن از راه رمل و غیر آن «قائف»: قیافه‌شناس؛ «عائف»: از راه پرنده یا غیر آن‌ها پیش‌گویی می‌کند؛ «زاجر» کسی است که با صدا یا با سنگ پرنده‌ای را می‌پراند و از کیفیت پریدن آن فال نیک و یا فال بد می‌زند.