شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی جای هیچ شک و تردیدی نیست که آیه شریفه ولایت در شأن علی بن ابیطالب نازل شده است ـ زیرا سنّی و شیعه به طور تواتر همین معنا را نقل کردهاند ـ لیکن من در اینجا سؤالی دارم و آن اینست:
کلمه «ولیّ» که در آیه شریفه ولایت آورده شده است [318] چند معنا دارد به این ترتیب: (نَصیر، صَدیق، مُحبّ، مهر، تابع، حلیف و جاد و من وَلی امر احد) پس کدامیک از این معناها در این آیه شریفه اراده شده است؟ و چگونه این آیه شریفه امامتِ علی بن ابیطالب را اثبات میکند؟
بابویهی: آقای نصرتآبادی شما که اطلاع از ادبیّات عربی دارید و میدانید که در لغت عرب کلیمهای نیست که منحصراً فقط یک معنا داشته باشد و هر کجا آن لغت را استعمال کنند همان یک معنا را بدهد و هر کس به کتب لغت مراجعه کند میبیند که برای هر کلمهای چند معنا گفته شده است.
در نتیجه تمام لغات عرب مشترک میباشند، و در این صورت معنایی را که گویندگان و نویسندگان از عبارتهایشان اراده میکنند بایستی به توسط قرینه(های لفظی و غیر لفظی و متصل و منفصل) به دست آورد، و اگر فرضاً قرینهآی در کار نمیبود جمیع عبارتها مجهول میماند و معنایی که مقصود گوینده بوده است روشن نمیگردید، ولی برای آنکه باید منظور و مراد متکلمین معلوم گردد قرینهای از قرائن به کار برده میشود.
مثلاً کلمه «ضرب» دارای معانی بسیاریست و به کمک قرائن لفظیّهای که همراه آن آورده میشود، معنای منظور مشخّص میگردد، چنانکه میگوییم: «ضَرَب الخیمة» (یعنی خیمه را سرپا کرد) که به واسطه کلمه «خیمه» معلوم میشود که مقصود از «ضرب» کتک زدن نیست بلکه این ضرب به معنای نصب کردن میباشد.
و نیز میگوییم: «ضَرَب الیه» (یعنی کج کرد به طرف او) که به واسط کلمه «الیه» به دست میآید که مقصود از ضرب در اینجا معنای زدن و یا نصب کردن نیست بلکه آن در این مثال به معنای میل است. و بر همین مثالها قیاس کنید لغتهای دیگر را.
آقای نصرتآبادی البته درست است که کلمه «ولیّ» ـ همان طوری که گفتید معناهای متعدّدی دارد ولی قرینههایی در اینجا موجود است که مقصود را مشخّص میکند و معناهای غیر مقصود را برکنار مینماید به این بیان:
آقای نصرتآبادی در آیه شریفه ولایت کلمه «ولیّ» مکرّر نشده است بلکه فقط یک مرتبه گفته شده و این کلمه یک معنایی را برای سه کس اثبات کرده: در مرحله اول برای خداوند سبحان و پس از او برای رسولش(ص) و سپس برای آن کسی که در رکوعِ نمازش صدقه به فقیر داده است که علی بن ابیطالب باشد.
در نتیجه هر ولایتی (به هر معنایی) که برای خداوند است همان ولایت را رسول الله دارد و همان ولایت پیغمبر را علی بن ابیطالب دارا میباشد زیرا سیاق آیه شریفه ذرّهای تفاوت میان ولایت آنان نگذاشته است چنانکه هر ادیبی این معنا را واضح و روشن مییابد.
ان العرب ببابک فاسئلها عن ذلک
آقای نصرتآبادی اکنون بایستی بررسی کنیم و ببینیم که مقصود از این «ولایت» کدامیک از معناهای یاد شده بالا میباشد:
چند معنا از معناهایی که (برای کلمه «ولیّ» در بالا) گفته شد با آیه شریفه ولایت سازش ندارند مانند: صهر، حلیف، جار و تابع. پس باقی میماند این چند معنای اخیر: نصیر، محبّ، صدیق و من ولی امر احد.
آقای نصرتآبادی به قرینههایی که ذیلاً بیان میشود توجه نمایید تا معنای آیه شریفه برایتان واضح گردد:
ـ قرینه اول ـ : حدیث اولی که از «فرائد السمطین» نقل کردم خود قرینه (منفصله معتبر) است که معنای آیه شریفه را مشخص میکند که آخرین معنا از معناهای یاد شده باشد، زیرا در آن حدیث است که پیغمبر(ص) از خداوند چیزی را مسئلت نمود که در رابطه با آن درخواستش، این آیه شریفه «انما ولیکم الله...» نازل گردید.
یعنی آن حضرت عرضه داشت: بار پروردگارا علی(ع) را وزیر من قرار بده و پشت مرا به سبب او قوی کن و خداوند هم دعای پیغمبرش را مستجاب کرده و آیه شریفه نامبرده را بر او نازل فرمود. یعنی طبق دعاء حضرتش علی بن ابیطالب را وزیر و معاون او قرار داد، و همه میدانند که مقام وزارت حقیقی همان مقام جانشینی است که خلافت باشد.
ـ قرینه دوم ـ : حدیثی است که ذیلا برایتان نقل میکنم:
283. سیوطی در تفسیر خود «الدرّ المنثور» ج 5 ص 182 مینویسد:
و اخرج ابن ابی شیبة و احمد و النسائی عن بریدة رضی الله عنه قال غزوت مع علیّ علی الیمن فرأیت منه جفوة فلما قدمت علی رسول الله صلی الله علیه و سلم ذکرت علیا فتنقصته فرأیت وجه رسول الله صلی الله علیه و سلم تغیّر و قال یا بریدة الست اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قلت بلی یا رسول الله قال من کنت مولاه فعلی مولاه. [319]
یعنی بریده میگوید: من به اتفاق علی بن ابیطالب در یمن میجنگیدم و از او غلظت و خشونتی دیدم و چون مراجعت کرده و حضور پیغمبر(ص) رسیدم درباره علی مذمّتی کردم پس دیدم رنگ رسول الله متغیّر شد و به من فرمود: آیا من اولای به مؤمنین نیستم؟ (بریده میگوید) گفتم آری ای رسول خدا پس فرمود: هر کس من اولای به او «مولای او» هستم علی هم مولای اوست).
آقای نصرتآبادی قسمت اخیر این حدیث بالا قرینه «مُعِیّنه» است برای کلمه «الولی» که صراحتاً معنای آیه شریفه ولایت را معین و مشخّص می کند که همان «اولی به نفس» باشد، یعنی علی بن ابیطالب(ع) اولویت به مؤمنین دارد و اولی است به مؤمنین از خود ایشان همان طوری که پیغمبر(ص) اولی به مؤمنین میباشد چنانکه در قرآن کریمست: « النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ الخ» الاحزاب: 6.
در نتیجه علی بن ابیطالبی که مانند رسول الله(ص) مولای مؤمنین است و اولویت به آنان دارد اوست که مقام جانشینی و خلافت آن حضرت مختص به او میباشد.
ـ قرینه سوم ـ : قرینه «متّصله» ایست که از خود آیه شریفه به دست میآید به این بیان:
اگر بخواهیم غیر از معنای «اولی بنفس» آن سه معنای دیگر را برای کلمه «الولیّ» در نظر بگیریم برگشت آیه چنین میشود: انما نصیرکم الله و رسوله و الذین آمنوا، یا «انما صدیقکم و یا «انما محبّکم ....» و در این سه صورت معنای آیه چنین میشود: جز این نیست که خدا و رسول و علی بن ابیطالب یاور شما، رفیق شما، دوستدار شما مؤمنین هستند.
و هر کس اندکی معرفت به دستگاه وحی اِلهی و همچنین آشنایی به موقعیت رسول الله(ص) داشته باشد، میداند که شأن قرآن و شأن پیغمبر(ص) بالاتر از آنست که یک سلسله چیزهایی که پیش پا افتاده و بر همه واضح میباشد، آنها را بیان کنند، و هنگامی که مسلمانان آن معانی را بشنوند به یکدیگر بگویند: ما خودمان اینها را میدانستیم مجهولی را برای ما معلوم نکرده بلکه این آیه توضیح واضحات کرده، و آن هم نزد عقلا موهون و مستهجن است.
مگر مؤمنین شک داشتهاند که خدا و رسول و علی بن ابیطالب یاور و دوستدار ایشانند تا آنکه محتاج به نزول آیه باشد.
آقای نصرتآبادی علی بن ابیطالبی(ع) که در رکوعِ نماز خود سائل فقیر را ردّ نمیکند، علی بن ابیطالبی(ع) که دشمنان مؤمنین را به خاک مذلّت میاندازد آیا چنین شخص نیازی دارد به اینکه درباره او بگویند او دوست مؤمنین است و یاور و رفیق مومنین میباشد.
در نتیجه جز معنای آخر «که اولی به نفس باشد» معنای دیگری نمیتوان برای آیه شریفه در نظر گرفت، و هر کس غیر از این بگوید از قانون عربیت و ادبیّت خارج و تفسیر به رأی کرده و تعصب گریبانگیر او شده است.